َAaron - Enless song

  

is it hard to go on  
make them believe you are strong
don't close your eyes
all my nights felt like days
so much light in every way
just blink an eye

i used to be someone happy
you used to see that i'm friendly

all your smiles ,all is fake let me come in
i feel sick ,gimme your arm
from the shadow ,to the sun only one
step and you'll burn 
don't stay too high

i used to be someone happy
you used to see that i'm friendly

is it why in your tears,
i can smell the taste of fears
it's all around
all my laughs ,all my wings
they are engraved inside your ring
you were all mine

i used to be someone happy
you used to see that i'm friendly

سیگارنوشته

من . یه یادگاری بنویس

اون .  یادگاری

من .  نه این یادگاری، ازون یادگاری ها...

اون . دقیقا کدوم یادگاری ها؟

من . از همونایی که مثلا بعد از چند سال که دیدمش یاد خوبی هات بیفتم

اون . خوبی افسانه است میلاد خوب من، نمی دونستی؟

من . پس تو افسانه ای ؟

اون . افسانه یه دروغ بزرگه، شاید فقط یک دروغ بزرگم لابه لای نگاه تو

من . پس دروغگوی خیلی خوبی هستی، رویا چی؟ اونو مینویسی؟

اون . رویا! شبیه این پاکت سیگار، محتویاتش دود میشه و قالبش میمونه فقط، قالب خالب، فقط یه خاطره است...

من . به جان آغشته ی منی...مثل دروغات، افسانه هات، رویاهات و سیگاری که فقط نفوذ می کنه تو وجودم...خــلاص!

اون . از سیگار خلاصی در کار نیست! همیشه باید کشید، همیشه باید تمومش کرد، همیشه ریه و قلب و وجودتو داغون می کنه...خلاصی در کار نیست.

من . ولی خب بلاخره چی؟ یه روز که ازش خلاص میشم...دوست داشتن یاد بگیر، رفتار موضعی!

اون . شبیه درد، موضعی و مقطعی!

بوکفسکی

 

من بی استعداد بودم. یعنی هستم. بعضی وقت ها به دست هایم نگاه می کنم و فکر می کنم که می توانستم پیانیست بزرگی بشوم، یا یک چیز دیگر، ولی دست هایم چه کار کرده اند؟ یک جایم را خارانده اند، چک نوشته اند، بند کفش بسته اند، سیفون کشیده اند و ... دست هایم را حرام کرده ام، همین طور ذهنم را.

چارلز بوکفسکی – عامه پسند